کتاب اگر دوست نداری میتوانی کرم بمانی
در این داستان نرمو کرم ابریشمی است که تازه از تنگنای تخم رهایی پیدا کرده است. او در برابر جهان بزرگی که با آن رو به رو می شود و لذت های بی شمار آن، خود را مغلوب حس می کند، تا اینکه روزی متوجه آسمان می شود و آرزوی زیستن و پرواز در آسمان بزرگ و آبی به دلش می افتد. اما می فهمد که برای رسیدن به این آرزو ناچار است بار دیگر تاریکی و تنگنا را پشت سر بگذارد.
همه ی ما در زندگی خود با این مراحل رو به رو هستیم، اما انتخاب هایمان با هم فرق دارد. اینکه پرواز را انتخاب کنیم یا زمین را، ادامه ی مسیر زندگی و سرانجاممان را مشخص می کند.
در کتاب های این زیرمجموعه (اگر دوست نداری می توانی کرم بمانی، وقتش نیست، کت چرمی ات را پاره کن و خانه ی قبلی، خانه ی بعدی) تلاش شده کودک را با این مفهوم آشنا کند که دنیا در برابر آخرت خاصیت رحمی دارد و وظیفه ی ما در زندگی دنیایی کسب خصوصیاتی است که بال پرواز ما در جهان دیگر خواهند بود.عدم آشنایی با این مفهوم، انسان را در مواجهه با مرگ به پوچی و نیست انگاری می کشاند و هیچ چیز سخت تر و غم انگیزتر از زیستن برای هیچ نیست.
گزیده ای از کتاب:
نرمو وقتی آن همه پروانه ی زیبا دید، خجالت کشید. نگاهی به خودش کرد و پشت برگی پنهان شد. آن قدر محو تماشای پروانه ها بود که یادش رفت غذا بخورد. شکمش به قار و قور افتاد. همین که خواست یواشکی برود دنبال غذا پروانه ی خال خالی او را دید و سلام کرد.
نرمو آرام گفت: سلام…
پروانه لبخندی زد و گفت: داشتی ما را نگاه می کردی؟
نرمو تته پته کرد: اومممم… می شود یک چیزی بپرسم؟
پروانه خندید و گفت: بپرس عزیزم، خجالت نکش!
نرمو پرسید: پرواز کردن توی آسمان چه شکلی است؟
پروانه بال هایش را باز و بسته کرد و گفت: آسمان خیلی بزرگ و قشنگ است. پرواز در آسمان خیلی کیف دارد…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.